سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حنا دختری در ونیز (چهارشنبه 88/7/15 ساعت 3:40 عصر)

«حنا دختری در ونیز»

این روزها که می گذرد با روزهایی کمی قبلتر و شاید بعدتر بازار وطن فروشی همچنان داغ داغ است و مخلباف ها هم که سر سلسله دار وطن فروشانند از این قافله عقب نمی مانند!حنا مخملباف دختر محسن مخملباف، کارگردان ایرانی این بار بازار ونیز را برای به حراج گذاشتن ایران و ایرانی جماعت انتخاب کرده! فیلم روزهای سبز مستندی است در باب وقایع قبل و بعد انتخابات ایران؛در این فیلم آوا نام دختری است که به خاطر تقلب و سرکوب و خشونت های بعد از انتخابات دچار افسردگی شده و کارگردان فیلم از زبان این دختر به نقل وقایع می پردازد حنا مخملباف یا بهترش ح- م در حاشیه جشنواره با شال و دستبندهای سبز و مصاحبه های خنده دار گریه آورش توهین ها ودروغهایش را نسبت به مردم ایران کامل می کند و حرفهایش را حرف دل تمام مردم ایران معرفی می کند!

در اینجا ما مصاحبه ای فرضی با این خانم بیست و یک ساله ترتیب دادیم که به حضورتون می رسه!(از اون جایی که ایشون بزرگ شده و ساکن فرنگستون هستند این مصاحبه تلفنی است!)                                  

_....بوق...بوق...بوق...

_ ما: سلام خانم مخملباف!

_ ح- م:های کامی و های به همه برو بچه های BBC Persian همه اکی اند؟!

_ما: ببخشید فکر کنم اشتباهی پیش اومده!ما از..

_ح- م:اوه ساری!وری ساری!جکی تویی؟!های به همه ی دوستای گلم در VOA(صدای آمریکا)!من حاضرم همه چیو فول فولم!بریم رو آنتن؟

_ ما:ببخشید فکر کنم بازم اشتباه شده!ما هنوز شبکه نشدیم!فقط جندتا سؤال داشتیم دوست داریم صادقانه حرف دلتونو برامون بگید!

_ ح- م:اکی!نو پرابلم!پلیز فست تر بی بی سی اینا پشت خطند!

_ ما:برای دوستانمون این سؤال پیش اومده که شما با اینکه بزرگ شده فرنگید و ایرانو چندان ندیدید و اصلا پدرتون این قدر وطن پرستند که کلا پناهنده شدن؛این همه اشراف رو به وضعیت ایران از کجا آوردید؟

_ ح-م:اکی!خب من دوستای زیادی تو ایران دارم مثل: ونوس جون،سونیا جون،فرشاد جون و در آخر هم کامی جون که اینها همشون از جوونای درد کشیده ی ساکن جردن تهراننند که جا داره این جا از همشون تشکر کنم!و باز جا داره که از آقای م-ک نامزد محبوب این دوره که با اطلاعات بسیاربسیار دقیق واسناد و مدارک مستندشون در زمینه ی تقلب ها ،کشتارها، ..هق..هق..شکنجه های جنسی و... مارو ساپورت اطلاعاتی کردند!

_ ما:شما در فیلمتون جوونای ایرانیو با تأکید خاصی نشون دادید میشه نظر شخصیتونو هم درباره ی جوونای ایران بدونیم؟

_ ح- م:البته چون من با محدودیت هایی روبه رو هستم نمی تونم نظر واقعیمو بگم ولی خب من توی فیلمم می خواستم نشون بدم جوونای ایرانی بی هدف،شکاک،نا راضی،عقده ای و افسرده و... اند و جامعه ی ایران به بن بست رسیده!!

_ ما:میشه ازاحساستونو اون وقتی که داشتید تندیس شجاعت رو به خاطر فیلمتون توی فستیوال ونیز دریافت می کردید برامون بگید؟

_ ح- م:راستشو بخواید حس خوب و وصف ناشدنی بود!احساس می کردم یه دست فروش کنار خیابونم که مدام دستاشو به هم می زنه و میگه: بیا این ور بازار حراجش کردم

وطن ...آبرو..حیثیت...میفروشیم حراج...حراج..! و از اینکه مشتریای خوب اروپایی و امریکایی پیدا کردم خوشحال بودم و حس افتخار می کردم!

_ ما:به عنوان آخرین سؤال.از پدرتون چه خبر!؟ ما یکی از عکساشونو پیدا کردیم که البته مربوط میشه به قبل از استحاله شدنشون!مال اون زمانایی که زندانی مبارز و انقلابی بودن! از خواهر و برادرتون که توی این عکس هستند چه خبر؟خواهرتون مزخرف جدیدی نساخته!؟؟واقعا جای شما توی این عکس خالیه!اگه بودید دیدنی بودید!!

_ ح- م:اوه!!!!!مای گاد!!...جیغ....ماهمه ی اینارو سوزونده بودیم!!!!...جیغ ممتد....بوغ....!!!!

 

روزی صدای بزرگ مردی به خاک افتاده بلند شد که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید شاید وقت آن است که شما هم بشنوید:اگردین ندارید لااقل آزاده باشید!!!





ذوالجناح شهید! (یکشنبه 87/10/22 ساعت 7:29 عصر)

«بسم رب الحسین »
همیشه ما را گفته اند نهایت شقادت بشری آن است که مصداق مبارکه ی کالانعام بلهم اضل شود و مدام ما را بر حذر داشته اند که مبادا حیوان یا که بدتر از حیوانی شویم ولی هیچ گاه هیچ کس به این نیندیشیده بود که شاید مفهوم مخالفی نیز در دل این ایه نهفته باشد که:ایها الانسان از آن نیز بر حذر باش که حیوانی به مقامی انسانی و شاید به از آن دست یابد و تو از آن وامانی که این نیز همان اوج شقاوت توست که حیوانی به مقامی والا نایل گردد و انسانی از آن وا بماند!و اما عاشورا تفسیر مصوری از دو وجه ی این شریفه است در آنجا که فریادهای اناابن محمدالمصطفی،اناابن فاطمة الزهرا،اناابن علی المرتضی گوش عالم را پر کرده بود واین کوفیان بودند که بسان کران و کوران مادر زاد می زدند و می کشتند و می بردند و اما این ذوالجناح است همان  تفسیر مصور مفهوم مخالف در انجا که همچون سربازی جان بر کف به همراه امامش بود  و پس از شهادت ایشان چنان به دفاع از پیکر امام پرداخت و تنی چند را به شهادت رساند که گویی او را با امام بیعتی است ناگسستنی!و همین اسب موروثی پیامبر(صلی الله علیه) است که یال وپیشانی خود را به خون حضرت آغشته و خبر رسان شهادت سرورش برای اهل حرم می شود و اوج سعادت او آنجایی است که توان او را یارا نیست تا نظاره گر صحنه ی ذبح ذبیح بالقفا باشد زین پس عافیت اختیار کند! ذوالجناح حسین (علیع السلام) تا سه روز بعد از عاشورا آّب وعلفی نخورد و آنقدر سرش را به زمین کربلا کوباند تا که جان باخت و ازاو شنیده که با همهمه صیحه می گفت:الظلیمه الظلیمه لامة قتلت ابن بنت نبیها ..واینهاو خیلی های دیگر همان هایی است که ذوالجناح بظاهر حیوان به درکش رسید و کوفیان انسان نما رهی بدان نیافتند!حال اگر سالهاست که منطقیون انسان را حیوان ناطق نامیده اند پس حیوان را نیز باید همان انسان بی منطق و درک نامید و اگر فصل این اجناس نطق و فهم است چه باک که ذوالجناح را انسانی فراتر از انسان نامید ! وبالحق اگر نبود خواست خدا بر انجام رسالتی زینبی کاروانی برای اسیری نمی ماند و هما یال سرخ ذوالجناح آلت قتاله ی اهل حرم بود !

...پس حال تو ای وامانده از سنه ی شصت و یکم هجری دیگر بس است لاف یا لیتنی کنت معکم! یا جهادی حسینی کن یا رسالتی زینبی گرنه سرت را بر تنت شرم باد شرم باد شرم....!





انسا نیت سه تا صد! (دوشنبه 86/12/27 ساعت 12:19 صبح)

 بسمه تعالی و بذکر ولیه

السلام علیک یا ربیع الا نام.....

روزها روزهایی است که اسباب غفلت فراهم تر از همیشه ما را مشغول به اشتغال بیهودگی ها می کند این را می شود از بازارهای پر مشتری و خیابانهایی که حتی لحظه ای هم فرصت تنفس ندارند ،زنهایی که به قیمت فروش عزت نفسشان چانه می زنند،مردعایی که فریاد می زنند ارزان شدن انسانیت را و...واینهاست شواهد در دست از غفلت زدگی مردم غافل!!! ادامه مطلب...




 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 0 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 11848 بازدید
  • درباره من

  • مهاجر
    مهاجر
    همه چیز در اثر تابش تشعشعات خورشید رنگ می بازد ولی این من بودم که استثنای این قاعده گشتم وبا تابش مهر مهدی رنگی تازه یافتم.
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •